گروه آموزشی ادبیات متوسطه دوره دوم استان آذربایجان غربی

waz.adabiyat@chmail.ir

وبلاگ گروه زبان و ادبیات فارسی آذربایجان غربی ، راهی برای تجربه لذت ادبیات

بررسی انتقادی موش و گربه عبید زاکانی

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۳۲ ب.ظ

  بدین ترتیب یکی از اهم مسائلی که در قصة موش و گربه آمده است مبارزه با ریاکاری و مذهب تردید است . عبید در این قصیده توجهی جدی به عقلانیت و علم و دانش افزایی و هوشمندی نموده است و قبل از آغاز قصه, عاقلان و عالمان و هوشمندان را که قدرت عبور از ظاهر کلمات و نظر در معنی دارند, مخاطب ساخته و می گوید:

 

اگرداری تو عقل و دانش و هوش      بیا بشنو حدیث گربه و موش

بخوانم از برایت  داستانی                که درمعنای آن حیران بمانی

 

او مجدداً بر عقلانیت تآکید نموده و مخاطبان خرافه پرداز و کوته بین و ساده دل را به خواندن دعوت نمی کند , چرا که میهمانی او برای کسانی است که عاقل اند و پایبند علم و دانش و منطق و حرف حساب و استقلال رأی وئ نظر.   

ای خردمند عاقل و دانا                      قصة موش و گربه برخوانا

قصة موش و گربة منظوم                    گوش کن همچو درغلطانا

از قضای فلک یکی گربه                     بود چون اژدها به کرمانا

از غریوش به وقت غریدن                    ببر درنده شد    هراسانا

این چنین گربه ای که من صفتش           کردم ای عاقل سخن دانا

روزی اندر شراب خانه شدی                از برای شکار  موشانا

ازقضا موشکی زدیواری               جست بر خنب می خروشانا

سربه خم برنهاد و می نوشید                 مست شد همچو شیرغرانا

گفت کو گربه تا سرش بکنم                 پر کنم پوستش ز کاهانا

گربه در پیش من چو سگ باشد             که شود روبرو به میدانا

گربه این می شنید و دم نزدی               چنگ و دندان زدی به سوهانا

ناگهان جست و موش را بگرفت            گفت موشک کجا بری جانا

موش گفتا که من غلام توام                  عفو کن بر من این گناهانا

مست بودم اگر گهی خوردم                  گه فراوان خورند مستانا

گربه گفتا دروغ کمتر گوی                   نشنوم من فریب و مکرانا

گربه آن موش را بکشت و بخورد           سوی مسجد بشد خرامانا

دست و رو را بشست و مسح کشید        ورد می خواند همچو دیانا

بارالها که توبه کردم من                      ندرم موش را به دندانا

بهر این خون ناحق ای خلاق               من تصدق دهم دو من نانا

      

عبید هشدار می دهدکه اگر انسان هوشمند و عاقل باشد نباید فریب ریاکاری کسانی را که تظاهر به دینداری می کنند, بخورد. چرا که نماز و دعاو سایرعبادات که بسیار مفید و ارزشمند هستند بعنوان وسیله ای برای کسب فضیلت و تقوا می باشند و اگر کسی این اعمال رابجا آورد اما جنایت کار و ظالم و فاسد و حرام خوار و ریا کار باشد , ماین اعمال اصالت خود را از دست داده  و به ابزار عوام فریبی و ریاکاری تبدیل می شوند. امام جعفر صادق( ع) می فرماید: ’’ طولانی بودن رکوع و سجود افراد را در نماز خواندن ملاک داوری قرارندهید زیرا ممکن است به این کار عبادی عادت کرده باشندبلکه راستگویی و امانت داری او را ملاک خوب بودن شخص بگذارید.12 اصول کافی‌)

 

در مکر و فریب باز نمود            تابه حدی که گشت گریانا

موشکی بود در پس منبر             زود برد این خبر به موشانا

مژدگانی که گربه تائب شد          زاهد و عابد و مسلمانا

این خبر چون رسید برموشان       همه گشتند شاد و خندانا

هفت موش گزیده برجستند        هریکی کدخدا و دهقانا

برگرفتند بهر گربه ز مهر            هریکی تحفه های الوانا

نزد گربه شدند آن موشان          با سلام و درود و احسانا

گربه چون موشکان بدید بخواند       رزقکم13 فی السما سبحانا

هرکه کارخدا کند به یقین          می شود روزیش فراوانا

اشگ و آه و توبة ریایی گربه , موشان ساده دل و زود باور را فریب داد و موشان جاهلانه به شادمانی پرداختند و به شکرانة این خبر نادرست هدایایی برای گربه فرستادند . گویی امر بر خود گربه هم مشتبه شده که نکند واقعاً گربه خوب و توبه کاری شده است . با تظاهر به ادب و مهر و برای رسیدن به هدف پلید خود چنین می گوید:

 

بعد از آن گفت پیش فرمایید            قدمی چند ای رفیقانا

موشکان جمله پیش او رفتند            که فدای رهت همه جانا

لائق خدمت تو پیشکشی                کرده ایم و قبول فرمانا

ناگهان گربه جست برموشان            چون مبارز به روز میدانا

پنج موش گزیده را بگرفت                    هریکی کدخدا و ایلخانا

دو بدین چنگ و دو بدان چنگال      یک به دندان چو شیر غرانا

آن دو موش دگرکه جان بردند         زود برده خبر به موشانا

موشکان جمله زین مصیبت و غم     کرده جامه سیه چو قیرانا

شاه موشان نشسته بود به تخت         دید از دور خیل موشانا

همه تعظیم کرده گفتندش               کی تو شاهنشهی به دورانا

گربه تا بود فاسق و فاجر                نکر او یک بدی به سالانا

این زمان پنج پنج می گیرد             تا شده تائب و مسلمانا

 

در مصرع ’ چون مبارز به روز میدانا‘ دارای ایهام است و شاید اشاره آشکار به امیر مبارز باشد. درهرصورت پس ازآنکه موشان ضعیف شکایت خویش به شاه خود می برند. پادشاه از آنها دلجویی  کرده و به آنها وعدة انتقام می دهد.

 

درد دل چون به شاه خود بردند       شاه فرمود کای عزیزانا

من تلافی به گربه خواهم کرد         که شود داستان به دورانا

لشگرموشها زراه کویر                 لشگر گربه از کهستانا

در بیابان فارس هردو سپاه           رزم دادند چون دلیرانا

آنقدر موش و گربه کشته شدند     که نیاید حساب آسانا

موشکی اسب گربه را پی کرد       گربه شد سرنگون ززینانا

موشکان طبل شادیانه زدند          بهر فتح و ظفر فراوانا

 

تحلیل نادرست  از پیروزی زود گذر موشان , آنها را به شادی و غفلت وا داشت و قدرت فراوان دشمن خود را ندیده گرفتند.

گربه را هردو دست بسته به هم      با کلاف و طناب و ریسمانا

شاه گفتا به دار آویزند                 این سگ روسیاه نادانا

گربه چون دید شاه موشان را         غیرتش شد چو دیگ جوشانا

همچوشیری نشست برزانو             کند آن بند را به دندانا

موشکان را گرفت و زد به زمین      که شدندی به خاک یکسانا

لشگر از یک طرف فراری شد       شاه از یک طرف گریزانا

ازمیان رفت پیل و پیل سوار        مخزن و تاج و تخت و ایوانا

 

سرانجام دودمان موشها بربار رفت و تاج و تخت و ایوان ( شاه شیخ ابواسحاق ) نابود شد. در پایان داستان نیز عبید از مخاطبین دعوت می کند که به این قصه فقط از باب سرگرمی نظر نکنند بلکه از آن پند و عبرت بگیرند و مدعای او را فهم کنند.

 

جان من پند گیر از این قصه              که شوی هر زمانه شادانا

غرض از موش و گربه برخواندن        مدعا فهم کن پسر جانا

(دیوان عبید : یوشع بی ای)

 

      به هر حال این قصیدة نود بیتی که پاره ای از ابیاتش آورده شد, ذهن خواننده را متوجه تمثیلی می کند که عبید زاکانی از وضع عامة مردم از یک طرف  و طبقة قضات و ولات  و حکام از طرف دیگر و رابطة آن دو دسته که درحقیقت طبقة محکوم و حاکم بوده اند, ارائه داده است. در این قصیده به طور کلی دو مطلب مهم نشان داده شده است که یکی عمومی و دیگری اختصاصی است:

طبقة محکوم جامعه با همة صف آرائیها و عصیانهای خود چگونه طعمة طبقة حاکم می شود و خان و مانش بر باد می رود. این قانون کلی همة جوامع دور از عدالت است که درگذشته و اکنون همواره عدالت طلبان و ستمگران در ستیز باشند. از جانبی دیگر با مختصر تأملی در این قصیده می توان تصور کرد که مقصود گوینده بیان حال میر شاه شیخ ابواسحاق اینجو فرمانروای فارس با امیر مبارز الدین محمد مظفری فرمانروای کرمان است.

آقای اقبال آشتیانی معتقد است که معلوم نیست نظر عبید در نظم این قصیده به چه واقعة تاریخی بوده است اما اعتقاد دارد که مسلماً به یک واقعة تاریخی اشاره دارد و در انتقاد از اوضاع زمان و پاره ای از آداب و مراسم معموله نگاشته شده است.( اقبال آشتیانی : 1376 ) ارادت عبید به شاه شیخ ابواسحاق و نفرت او از امیر مبارزالدین ریاکار با توبة معروفش در سال740 هجری قمری و بیعت نابخشودنی اش با خلیفة عباسی مصر(درسال 755 ه.ق) ومحتسبی و خم شکنی و تظاهر او به عبادت و درهمان حال خونریزی و سفاکی و آدم کشی او بنام ترویج دین و اجرای احکام و امثال این مطالب , حدس مذکور را در تمثیل مبارزالدین  به گربة عابد ریاکارو خونریز تأیید می کند و چنین به نظر می رسد که مقصود از این گربة عابد که با خیل گربگان در بیابان فارس , سپاه موشان را تار و مار کرد , امیر مبارزالدین باشد که امیر شاه شیخ ابواسحاق را در فارس مورد تعرض قرار داد و او را اسیر نموده و در شیراز به قتل رسانید و تمام خاندان او را نیز از دم تیغ گذزاند , حتی فرزند خردسال او را نیز کشت.

 

موشکان را گرفت و زد به زمین           که شدندی به خاک یکسانا

لشگر از یک طرف فراری شد              شاه از یک جهت گریزانا

از میان رفت پیل و پیل سوار               مخزن و تاج و تخت و ایوانا

مسلم است که عبید نمی توانست از این واقعه دردناک جز از راه طنز و طعنه در اشعار خود یاد کند و گرنه ’’ محتسب ‘‘ دیکتاتور و سفاک  یعنی امیر مبارزالدین او را نیز به بهانه ای از بهانه های شرعی هلاک می کرد, چنانکه همواره این چنین بوده است و روش همة دیکتاتورهای عوام فریب در طول تاریخ , در تهدید و ارعاب و تطمیع مشابه است.

 

نتیجه :

شعر همواره به عنوان ابزاری زیبا و منظم و کارآ , برای بیان اهداف و آرزوهای انسانی بکار برده شده است. حداقل فایدة آن برای شاعر, تخلیة روانی و سبک باری اوست. و از آنجا که همواره شعر همراه انسان بوده است می توان آنرا پدیده ای الهی – انسانی و همیشگی دانست , آنچتانکه بزرگانی چون افلاطون آن را توصیف نموده اند , و بزرگانی چون امام علی (ع) خود شعر سروده اند. هرکس در هرموقعیت و منزلت انسانی و اجتماعی با داشتن ذوق و قریحة شعری به سرودن آن همت گماشته است. از بزرگان دین تا پادشاهان گرفته تا صنف شاعران . شاه اسماعیل به سه زبان فارسی , ترکی و عربی شعر می سروده است. به نظر افلاطون شعر به دو قسم خوب و بد تقسیم میشود و شاعران نیز هم. اما شعرسیاسی فضای خاص خودش را دارد و با نوعی فلسفة سیاسی در آمیخته است . شعر سیاسی عبید زاکانی در نوع خود بدیع و بی بدیل است و دارای مضامین فلسفی سیاسی می باشد و به دنبال مبارزه با ظلم و فساد و عدالت خواهی است و به همین سبب تا کنون خود را حفظ نموده و ارزش و اعتبار بیشتری به دست آورده است , چرا که این شعر صدای رسای عدالت خواهان و صلح جویان درحال حاضر نیز می باشد.



پا نویس ها:

1-ان الله یأمربالعدل والاحسان ( سورة نحل/ آیة 90)

2-افلاطون شعر خوب را شمه ای از وحی الهی و شاعر خوب را متصل با خداوند تلقی می کند.

3-الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.

4-جز فلاطون خم نشین شراب          سر حکمت به ما که گوید باز

Alfred North Whitehead-5

K.W. Von Humboldt-6

7-شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین بود که ممدوح حافظ نیز بوده است , برعکس پدرش که مورد نفرت عبید و حافظ بوده است. حافظ در مطلع یک از غزلهایش گفته است : 

سحرزهاتف غیبم رسید مژده به گوش           که دورشاه شجاع است می دلیربنوش

 

8-حافظ دراین باره گفته است :

راستی گوهر فیروزة بواسحاقی           خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

9-Anthropomorphism

10-Walt Disney

11-Mickey Mouse

 

      12-لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و لا لسجوده لانه شیء اعتاده الیه و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته.

13-سورة ذاریات ’’ و فی السماء رزقکم و ما توعدون‘‘

 

 

فهرست منابع

 

الف – عربی :

1-قران مجید

2- نهج البلاغه , صبحی صالح

  3-اصول کافی , محمد ابن یعقوب کلینی

   4-جان بزرگی علی , الشعرالتمثیلی کوسیله هامه فی التدریب , مجله الهند , دانشگاه علیگر, 2005 شماره 23

ب – فارسی :

1- مثنوی مولوی , تصحیح نیکلسون, دفترششم , تهران 1380

2- افلاطون , رسالة جمهور

3- اقبال آشتیانی عباس ,کلیات عبید زاکانی , پیک فرهنگ, تهران 1376, ص 15 مقدمه

4- ابن بطوطه , سفرنامه , ترجمة محمد علی موحد, علمی و فرهنگی , چاپ سوم, تهران 1361

    5-صفا ذبیح الله , تاریخ ادبیات در ایران , فردوس , چاپ چهارم, تهران 1366, ص964               

6-  فرهنگ معین , جلد 5 , امیرکبیر, تهران                                                                              

    7- بی,ای,سید یوشع, دیوان عبید زاکانی , دانشگاه مدرس , هند    1952  

    8- براون ادوارد, تاریخ ادبیات ایران (از فردوسی تا سعدی) , ترجمة فتح الله مجتبائی, مروارید ,چاپ سوم , تهران 1361

9-باستانی پاریزی محمد ابراهیم , سنگ هفت قلم بر مزار خواجگان هفت چاه , علم , تهران1369

10-همایی جلال الدین , تفسیر مثنوی مولوی , نشر هما , چاپ چهارم , تهران 1366ص پنجاه

11-شیبانی نظام الدین مجیر ,تشکیل شاهنشاهی صفویه, دانشگاه تهران ,1346 ص 95

12-عبدالکریمی بیژن , تفکروسیاست , علمی و فرهنگی , تهران 1376, ص 169

13-زرین کوب عبدالحسین , از کوچة رندان , امیرکبیر, تهران 1354

14-ابن خلدون مقدمه, ترجمة محمد پروین گنابادی, علمی و فرهنگی , تهران 1362 جلد دوم ص 2002

انگلیسی :

1-LeoSterass, What is political  philosophy?,(Chicago , the university press), 1988

  • ادبیات متوسظه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی