فرق بین مبالغه ، اغراق و غلو
1- مبالغه:
آن است که گوینده چیزی را ادعا می کند که هم از دیدگاه عقل و خرد ممکن و شدنی است هم عادتاً در آزمونهای زندگی نمونه هایی دارد، مثلا کسی به یار و دوست عزیزش بگوید : من ان قدر به تو انس دارم به طوری که دیگر کسی را دوست ندارم و از دیدن خلق جهان ملول و بیزارم.
اگر چه ممکن است این شخص با افراد دیگری هم صحبت و انس داشته باشد می خواهد شدت انس و علاقه ی زیادش را به یارش بیان کند.
سعدی می گوید:
اندرون با تو چنان انس گرفته است مرا
که ملالم ز همه خلق جهان می آید
هر چند می دانیم که سعدی در سفر بوده و با مردم هم ارتباط داشته است .
2- اغراق:
آن است که عقلا ممکن باشد ولی عادتاً ناممکن و ناشدنی. مثلا بگوییم :
او آن چنان محو تماشای دیدن تصویر بود که اگر تیر هم می آمد و به چشمانش می خورد، بسته نمی شد. این سخن از نظر عقلی امکان دارد که کسی آن قدر حواسش به چیزی باشد که از اطرافش بی خبر باشد ولی از نظر عرفی و عادتی غیر ممکن است زیرا دراین حالت به طور ناخودآگاه پلک به هم می خورد.
مثال از سعدی:
ز دیدنت نتوانم که دیده بر دوزم
و گر معاینه بینم که تیر می آید
منظور سعدی آن است که زیبایی معشوق چنان او را محو کرده که اگر ببیند تیر هم به سوی او می اید باز چشمانش را نخواهد بست.
می بینیم که تأثیر زیبایی این بیت و بیان حالات عاطفی و عاشقانه از راه اغراق چقدر زیباتر و مؤثرتر از یک جمله ی خبری و زبانی است.
3- غلو:
آن است که نه عقلاً و نه عادتاً ممکن نباشد.نه با عقل و خرد جور در می آید نه به صورت عادی در زندگی نمونه داشته است؛مثلا دهان کوچک کسی را به نقطه و صفر و هیچ،مانند کنند و کمر باریک او را به مو.
حافظ می گوید:
هیچ است آن دهان و نبینم ازآن نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
- ۹۵/۱۱/۱۲