گروه آموزشی ادبیات متوسطه دوره دوم استان آذربایجان غربی

waz.adabiyat@chmail.ir

وبلاگ گروه زبان و ادبیات فارسی آذربایجان غربی ، راهی برای تجربه لذت ادبیات

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۸
فروردين

waadab2@

  • ادبیات متوسظه
۲۸
فروردين


بازرسید آن بت زیبای من

خرمی این دم و فردای من

در نظرش روشنی چشم من

در رخ او باغ و تماشای من

عاقبت امر به گوشش رسید

بانگ من و نعره و هیهای من

بر در من کیست که در می‌زند

جان و جهان است و تمنای من

گر نزند او در من درد من

ور نکند یاد من او وای من

دور مکن سایه خود از سرم

باز مکن سلسله از پای من

در چه خیالی هله ای روترش

رو بر حلوایی و حلوای من

هم بخور و هم کف حلوا بیار

تا که بیفزاید صفرای من

ریش تو را سخت گرفته‌ست غم

چیست زبونی تو بابای من

در زنخش کوب دو سه مشت سخت

ای نر و نرزاده و مولای من

مشک بدرید و بینداخت دلو

غرقه آب آمد سقای من

بانگ زدم کای کر سقا بیا

رفت و بنشنید علالای من

آن من است او و به هر جا رود

عاقبت آید سوی صحرای من

جوشش دریای معلق مگر

از لمع گوهر گویای من

گوید دریا که ز کشتی بجه

دررو در آب مصفای من

قطره به دریا چو رود در شود

قطره شود بحر به دریای من

ترک غزل گیر و نگر در ازل

کز ازل آمد غم و سودای من


  • ادبیات متوسظه
۲۸
فروردين


جملات دوجزیی یا ناگذر 

اساس این جملات بر این قرار گرفته است که در آن ها فعل ، غیر از نهاد به جزء دیگری نیازندارد و از این رو دو جزء در آنها به معنی آن است که آنها از نهاد و فعل تشکیل شده اند .


راه شناسایی جملات دوجزیی :

بهتری راه شناسایی این نوع جملات ، توجه به مصدر فعل است به این معنی که باید زمان فعل را کنار گذاشت و به مصدر توجه کرد ؛مثلا در جمله ، « حسن خوابیده است » ظاهر جمله غلط انداز است و شخص نا آگاه می پندارد که خوابیده مسند است وجمله گذرا به مسند . اما با اندکی دقت در می یبابیم که مصدر این جمله ، خوابیدن است و خوابیدن ناگذر است پس این جمله هم ناگذر یا دو جزیی خواهد بود 


تعدای از افعال ناگذر یا دو جزیی ساز :

رفتن ، آمدن ، دویدن ، جهیدن ، خوابین ، نشستن ، پریدن ، گذشتن ( به  معنی رد شدن ) ، ....


  • ادبیات متوسظه
۲۵
فروردين

معنی « موسی و شبان »

1_ حضرت موسی ( ع ) چوپانی را در راه دید که او پیوسته خداوند را می خواند و می گفت : ای خدا و ای اله
2_ خداوندا تو کجا هستی تا من غلام تو شوم، کفشت را بدوزم و موهایت را شانه کنم ( از تو مراقبت کنم )
3_ دست دوست داشتنی تو را ببوسم و پای دوست داشتنی تو را بمالم و هنگام خوابیدن جایگاه تو را تمیز و مرتب کنم ( جارو کنم )
4_ خدایا همه ی بزهای من فدای تو شود و همه ی نواها و شور و غوغای من ( آوازهای چوپانی به دنبال گوسفندان ) به یاد توست.
5_ آن چوپان به این روش حرف های بیهوده ای می گفت. موسی گفت : « ای فلان با چه کسی سخن می گویی ؟ »
6_ شبان گفت : « من با کسی سخن می گویم که ما را آفریده و این آسمان و زمین را آفریده است » 
7_ موسی گفت : « های چوپان ( آگاه باش ) که گستاخ شده ای و هنوز مسلمان نشده ای ( ایمان نیاورده ای ) کافر شده ای ( سخن کفر آمیز می گویی )
8_ این چه سخن کفر آمیزی است که می گویی ؟ ساکت باش و حرف نزن ( سکوت اختیار کن )
9_ چارق و پا پیچ لایق توست، این چیزها کی درخور آفتاب حقیقت ( خداوند ) است.
10_اگر ساکت نشوی، آتش خشم الهی همه چیز را خواهد سوزاند.
  • ادبیات متوسظه
۲۴
فروردين

 رابعه یگانه دختر کعب امیر بلخ بود. چنان لطیف و زیبا بود که قرار از دلها می ربود و چشمان سیاه جادوگرش با تیر مژگان در دلها می نشست. جانها نثار لبان مرجانی و دندانهای مروارید گونش می گشت. جمال ظاهر و لطف ذوق به هم آمیخته و او را دلبری بی ‌همتا ساخته بود. رابعه چنان خوش زبان بود که شعرش از شیرینی لب حکایت می ‌کرد. پدر نیز چنان دل بدو بسته بود که آنی از خیالش منصرف نمی ‌شد و فکر آیندﮤ دختر پیوسته رنجورش می ‌داشت. چون مرگش فرار رسید, پسر خود حارث را پیش خواند و دلبند خویش را بدو سپرد و گفت: «چه شهریارانی که این درّ گرانمایه را از من خواستند و من هیچکس را لایق او نشناختم, اما تو چون کسی را شایستـﮥ او یافتی خود دانی تا به هر راهی که می ‌دانی روزگارش را خرم سازی.»

  • ادبیات متوسظه
۱۹
فروردين

       چشم دل باز کن که جان بینی                     آنچه نادیدنی است آن بینی

دستور) « آنچه نادیدنی است » نقش مفعولی دارد / آن دوم بدل یا تأکید است.

آرایه ) چشم دل : اضافه ی استعاری / مصراع دوم متناقض نما یا پارادوکس دارد.

معنی) با پرورش معنوی دل ، بصیرتی پیدا کن که بتوانی حقیقت روح و عالم غیب را درک کنی.

               گر به اقلیم عشق روی آری                        همه آفاق گلستان بینی

لغت) اقلیم : سرزمین / آفاق : جمع افق ، افق ها و آسمان ها

دستور) گلستان : را امروز مسند می دانند و پیش از این آنرا تمیز می دانستند.

آرایه) اقلیم عشق : اضافه ی تشبیهی است.

  • ادبیات متوسظه
۱۵
فروردين
رینولد نیکلسون سال‌های طولانی از عمر گرانمایه خود را صرف تحقیق و تفحّص در متون کهن اسلامی و عرفانی کرد ولی شاهکار او در سالیان متمادی، ویرایش و تنقیح مثنوی مولانا بود که تا هم‌اکنون معتبرترین و متداول‌ترین نسخه مثنوی معنوی است.

گذشته از کار سترگ یاد شده، ترجمه مثنوی به زبان انگلیسی و شرح و تفسیر آن در 8جلد از دیگر کارهای ناب و ماندگار رینولد نیکلسون است.

  • ادبیات متوسظه
۱۵
فروردين
  • ادبیات متوسظه
۱۴
فروردين


یکی از درس های فارسی به شعری از نزار قبانی اختصاص یافته است . شعری با مضمون مقاومت در جنوب لبنان . اما این شعر بنا به دلایلی چند برای کتاب درسی مناسب نمی نماید :

1- شعر یک شاعر باید بازتاب افکار و شخصیت او باشد و اگر کسی نزار قبانی را نشناسد ، گمان می کند که با یک چهره انقلابی دو آتشه روبرو است اما هنگامی که به زندگی نامه او مراجعه کند و دریابد که زن و شراب دو عنصر اساسی شعر اویند ، در فکر خود دچار تردید می شود .

شاید بگوییم این شعر مربوط به دوره تحول شخصیتی او پس از شکست اعراب از اسراییل است اما به نظر نمی رسد شایسته باشد شعری را که به یک دوره محدود از زندگی او مربوط است به کل زندگی او تسری دهیم .

2- شعر ، شعر دشوار و دو پهلویی است آمیختگی جنوب لبنان با امام موسی صدر ، درک عمومی شعر را برای دانش آموز و حتی معلمان دشوار ساخته است . اشارات متنوع او به تاریخ جنوب لبنام و خاستگاه امام موسی صدر ، درک شعر را بدون توجه به واقعیات تاریخی بسیار دشوار می سازد 

شاید بهتر بود نمونه مناسب تری از ادب مقاومت برای این بخش انتخاب می شد .

  • ادبیات متوسظه
۱۳
فروردين
ظاهراً مرموزترین مقطع زندگی مولانا چیستان دیدار او با شمس است. براستی در این دیدار چه جذب و انجذابی رفت و چه رُقیه و فسونی ساخته و پرداخته شد که زندگی مولانا یکسره سان و سیرتی دگر یافت؟ یکی از اصلی‌ترین اسباب پوشیدگی این راز، خود مولاناست. از آن‌رو که در این باره چیزی نگفته مگر به رمز و استعاره. چنانکه وقتی حسام‌الدین به اصرار از او درخواست می‌کند که شمّه‌ای از شمیم آن احوال روحانی بازگوید، مولانا، هم می‌گوید و هم نمی‌گوید! چون در پاسخ اظهار می‌دارد که سخن اهل محو را اهل صحو نتوانند شنود. و این نحوه از بیان به مخاطب القا می‌کند که راز این دیدار ورای عقول عادی بشری است. و چون حسام‌الدین توضیح بیشتری طلب می‌کند تا با این توضیحات، زمین و آسمان خندان و شکفته شوند باز مولانا رندانه از پاسخ صریح می‌گریزد و او را به دریافت این احوال به نهج رمز و کنایه احاله می‌دهد و شرح اسرار دلبران را در حدیث دیگران خوش‌تر و بهتر می‌شمارد.۱ سؤال حسام‌الدین از مولانا نشان می‌دهد که حتی یاران خاص و اصحاب گُزین او نیز از حقیقت این دیدار، بیدار و آگاه نبوده‌اند تا چه رسد به دیگران!
  • ادبیات متوسظه