گروه آموزشی ادبیات متوسطه دوره دوم استان آذربایجان غربی

waz.adabiyat@chmail.ir

وبلاگ گروه زبان و ادبیات فارسی آذربایجان غربی ، راهی برای تجربه لذت ادبیات

غزلی زیبا از مولانا

دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۱۱ ق.ظ


بازرسید آن بت زیبای من

خرمی این دم و فردای من

در نظرش روشنی چشم من

در رخ او باغ و تماشای من

عاقبت امر به گوشش رسید

بانگ من و نعره و هیهای من

بر در من کیست که در می‌زند

جان و جهان است و تمنای من

گر نزند او در من درد من

ور نکند یاد من او وای من

دور مکن سایه خود از سرم

باز مکن سلسله از پای من

در چه خیالی هله ای روترش

رو بر حلوایی و حلوای من

هم بخور و هم کف حلوا بیار

تا که بیفزاید صفرای من

ریش تو را سخت گرفته‌ست غم

چیست زبونی تو بابای من

در زنخش کوب دو سه مشت سخت

ای نر و نرزاده و مولای من

مشک بدرید و بینداخت دلو

غرقه آب آمد سقای من

بانگ زدم کای کر سقا بیا

رفت و بنشنید علالای من

آن من است او و به هر جا رود

عاقبت آید سوی صحرای من

جوشش دریای معلق مگر

از لمع گوهر گویای من

گوید دریا که ز کشتی بجه

دررو در آب مصفای من

قطره به دریا چو رود در شود

قطره شود بحر به دریای من

ترک غزل گیر و نگر در ازل

کز ازل آمد غم و سودای من


  • ادبیات متوسظه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی