🌸🌸لطایف ادبی عبید زاکانی
شخصی ادعای خدایی می کرد، او را پیش خلیفه بردند.
خلیفه به او گفت: پارسال اینجا یکی ادعای پیغمبری می کرد، او را بکشتند.
گفت: نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم.
🌸🌸لطایف ادبی عبید زاکانی
شخصی ادعای خدایی می کرد، او را پیش خلیفه بردند.
خلیفه به او گفت: پارسال اینجا یکی ادعای پیغمبری می کرد، او را بکشتند.
گفت: نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم.
فن ماده تاریخ سازی و زیبایی های آن:
فن ماده تاریخ سازی و زیبایی های آن: نویسنده : بهمن بنی هاشمی
شاید شما تا به حال (عبارت ماده ) تاریخ را شنیده و یا با آن آشنایی کامل داشته باشید امّا اگر این لغت را در لغتنامۀ دهخدا جست وجو کنیم به این توضیحات برمیخوریم که : ” ماده تاریخ آنستکه مجموع حروف بیت یا مصراع یا عبارتی به حساب ابجد با تاریخ واقعه ای تطبیق کند “
واما ماده تاریخ یکی از صنایع شعری و همچنین یکی از نمونه های استفادۀ تاریخ از واژه ها برای ثبت تاریخ یک واقعه می باشد . ماده تاریخ نویسی را همانند نقاشی و موسیقی و… یکی از صنایع مستظرفه به حساب آورده اند. استاد ماده تاریخ نویس و یا شاعر دانای این فن با استفاده از عدد وشمارۀ
لف و نشر و انواع آن
«لف » در لغت به معنای پیچیدن و تا کردن است و «نشر» به معنای باز کردن و گستردن. در اصطلاح بدیع، لف و نشر عبارت از این است که یک یا چند واژه در قسمتی از سخن (عموماً مصراع، یا بیت) ذکر میشود و در قسمت بعدی (مصراع یا بیت بعدی) واژگان مربوط به آنها آورده میشود، به نحوی که میتوان دو به دو این واژهها را به هم مربوط کرد. به کلماتی که ابتدا ذکر میشود لف، و کلماتی که به آنها مربوط میشود، نشر میگویند؛ برای مثال:
فغان زجغد جنگل و مُرغوای او که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او تا ابد گسسته و شکسته، پروپای او
شرح ۱۰ اصطلاح مهم عروضی:
۱-مقبوض ۲-اخرب ۳-مطوی ۴-مکشوف ۵-مخبون ۶-مکفوف ۷-محذوف ۸-مشکول ۹-منحور۱۰- مجبوب
۱- مقبوض: تبدیل رکن مفاعیلن به مفاعلن(یعنی تبدیل هجای بلند سوم(هجای ماقبل آخر) به هجای کوتاه
جملات دوجزیی یا ناگذر
اساس این جملات بر این قرار گرفته است که در آن ها فعل ، غیر از نهاد به جزء دیگری نیازندارد و از این رو دو جزء در آنها به معنی آن است که آنها از نهاد و فعل تشکیل شده اند .
راه شناسایی جملات دوجزیی :
بهتری راه شناسایی این نوع جملات ، توجه به مصدر فعل است به این معنی که باید زمان فعل را کنار گذاشت و به مصدر توجه کرد ؛مثلا در جمله ، « حسن خوابیده است » ظاهر جمله غلط انداز است و شخص نا آگاه می پندارد که خوابیده مسند است وجمله گذرا به مسند . اما با اندکی دقت در می یبابیم که مصدر این جمله ، خوابیدن است و خوابیدن ناگذر است پس این جمله هم ناگذر یا دو جزیی خواهد بود
تعدای از افعال ناگذر یا دو جزیی ساز :
رفتن ، آمدن ، دویدن ، جهیدن ، خوابین ، نشستن ، پریدن ، گذشتن ( به معنی رد شدن ) ، ....
رابعه یگانه دختر کعب امیر بلخ بود. چنان لطیف و زیبا بود که قرار از دلها می ربود و چشمان سیاه جادوگرش با تیر مژگان در دلها می نشست. جانها نثار لبان مرجانی و دندانهای مروارید گونش می گشت. جمال ظاهر و لطف ذوق به هم آمیخته و او را دلبری بی همتا ساخته بود. رابعه چنان خوش زبان بود که شعرش از شیرینی لب حکایت می کرد. پدر نیز چنان دل بدو بسته بود که آنی از خیالش منصرف نمی شد و فکر آیندﮤ دختر پیوسته رنجورش می داشت. چون مرگش فرار رسید, پسر خود حارث را پیش خواند و دلبند خویش را بدو سپرد و گفت: «چه شهریارانی که این درّ گرانمایه را از من خواستند و من هیچکس را لایق او نشناختم, اما تو چون کسی را شایستـﮥ او یافتی خود دانی تا به هر راهی که می دانی روزگارش را خرم سازی.»
گذشته از کار سترگ یاد شده، ترجمه مثنوی به زبان انگلیسی و شرح و تفسیر آن در 8جلد از دیگر کارهای ناب و ماندگار رینولد نیکلسون است.
یکی از درس های فارسی به شعری از نزار قبانی اختصاص یافته است . شعری با مضمون مقاومت در جنوب لبنان . اما این شعر بنا به دلایلی چند برای کتاب درسی مناسب نمی نماید :
1- شعر یک شاعر باید بازتاب افکار و شخصیت او باشد و اگر کسی نزار قبانی را نشناسد ، گمان می کند که با یک چهره انقلابی دو آتشه روبرو است اما هنگامی که به زندگی نامه او مراجعه کند و دریابد که زن و شراب دو عنصر اساسی شعر اویند ، در فکر خود دچار تردید می شود .
شاید بگوییم این شعر مربوط به دوره تحول شخصیتی او پس از شکست اعراب از اسراییل است اما به نظر نمی رسد شایسته باشد شعری را که به یک دوره محدود از زندگی او مربوط است به کل زندگی او تسری دهیم .
2- شعر ، شعر دشوار و دو پهلویی است آمیختگی جنوب لبنان با امام موسی صدر ، درک عمومی شعر را برای دانش آموز و حتی معلمان دشوار ساخته است . اشارات متنوع او به تاریخ جنوب لبنام و خاستگاه امام موسی صدر ، درک شعر را بدون توجه به واقعیات تاریخی بسیار دشوار می سازد
شاید بهتر بود نمونه مناسب تری از ادب مقاومت برای این بخش انتخاب می شد .
هشت ساله که شد، پدر یک منشی استخدام کرد و به خانه آورد که هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد. محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند و الفبای سواد را آموخت. ده ساله بود که در راستای سیاست تضعیف عشایر و تخته قاپوی اجباری، پدرش را به تبعید به تهران محکوم کردند و شش روز پس از تبعید پدر، مادرش را نیز به گناه فراهم کردن آذوقه برای عشایر مخالف دولت، به تبعیدگاه همسرش فرستادند. بنابراین، محمد همراه مادر تبعیدی از کوهدشت به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ تهران مشغول تحصیل شد.