به طور مسلم، معلوم نیست که داستان رستم از چه زمانی وارد زبان فارسی شده است. محققان و مورخان حدسهایی بسیار زده اند. در اوستا، کتاب دینی زرتشت، نامی از رستم و زال نیامده است و درست هم همین است؛
زیرا که رستم دین بهی را نپذیرفت و دعوت اسفندیار هم برای ورود او به این دین مؤثر نیفتاد و تا آخر در آیین مهری باقی ماند البته، باید گفت که همه ی این حدسها فرضیه ای بیش نیست. در متن پهلوی بندهشن، هم چنین در کتاب «درخت آسوریک» از رستم نام برده شده است. بدون تردید، داستان رستم یک داستان حماسی ملی است که در مقابل روایات دینی عصر گشتاسب و اسفندیار.
بعضی گفته اند: «رستم همان گرشاسب است؛»
زیرا تمام صفات این دو نفر نزدیکی بسیار به هم دارند و محققان، داستان زال و رستم را با داستان گرشاسب از هم جدا نمی دانند و ریشه ی داستان او را در فرهنگ ملی و محلی مردم سیستان یا زرنگ یا نیمروز جست و جو می کنند و آن را بازمانده ی زمانی می دانند که سیستان در تصرف اقوام سکایی بوده است.