در داستان خیر و شر نظامی بیتی وجود دارد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست .
دولتم چون خدا پناهی داد
اینکم تاج و تخت شاهی داد
در داستان خیر و شر نظامی بیتی وجود دارد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست .
دولتم چون خدا پناهی داد
اینکم تاج و تخت شاهی داد
ریشه واژه «جوراب»
«جِر» در زبان فارسی ریشه ایست که «قرینه بودن» و «جوربودن» را می رساند که در ابتدا «گِر» تلفظ و بعدا به «جِر» تغییرصامت داده است. «جوراب» یا «گوراب» یعنی پوشش دارای جور یا قرینه که درابتدا به معنی پاپوش مانع نفوذ آب استفاده می شده است.
به واژگان دیگری که ازبن واژه ی “جر” درست شده است توجه فرمایید:
در سال ١۲۷۴ هجری قمری و در زمان ناصر الدین شاه قاجار، میرزا ملکم خان ناظم الدوله نخستین خط تلگراف را بین قصر گلستان و باغ لاله زار کشید. پس از آن، با بستن قرارداد با شرکت های خارجی،
بدین ترتیب یکی از اهم مسائلی که در قصة موش و گربه آمده است مبارزه با ریاکاری و مذهب تردید است . عبید در این قصیده توجهی جدی به عقلانیت و علم و دانش افزایی و هوشمندی نموده است و قبل از آغاز قصه, عاقلان و عالمان و هوشمندان را که قدرت عبور از ظاهر کلمات و نظر در معنی دارند, مخاطب ساخته و می گوید:
آناهید خزیر: در این درس گفتار مطرح شد که سیمرغ، مرغی بزرگ و افسانهای در اساطیر ایران باستان و ادب فارسی است که سخنگو و چارهاندیش است و بر فراز کوه البرز زندگی میکند و عطار در منطقالطیر از بُعد عرفانی بدان پرداخته و سیمرغ را وجود ناپیدا و کامل دانسته است. در این درسگفتار، این پرنده در اساطیر و تاریخ ادبیات فارسی و بیان تمثیلی آن از زبان عرفا و حکما و هنرمندان تشریح و تبیین میشود.
در سراپرده زال کنیزی بود که بعد از مدتی باردار شد و پسری بدنیا آورد که نامش را شغاد نهادند . ستاره شناسان او را بداختر یافتند و به زال گفتند که وقتی بزرگ شود نژاد سام را تباه می کند و سیستان از او پرخروش میشود . زال غمناک شد و وقتی پسرک شیرخوارگی را پشت سر گذاشت زال او را نزد شاه کابل فرستاد . مدتی گذشت و او بزرگ شد و شاه کابل او را بسیار دوست داشت و به او دختر داد . وقتی شغاد داماد شاه کابل شد او فکر کرد که دادن باج به رستم را قطع کند . در زمان مقرر از طرف رستم آمدند و باج درخواست کردند . شغاد از این موضوع عصبانی شد و به شاه کابل گفت : برادرم از من شرم نمی کند . باید او را به دام اندازیم . شاه کابل هم پذیرفت . شغاد گفت : مهمانی بده و بزرگان را دعوت کن و در میانه مهمانی با من بدرفتاری کن و من با ناراحتی به زابل میروم
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
آرایه ) آفتاب پنهانی : استعاره از امام زمان / جغرافیای عرفانی : استعاره از مکه / طلوع آفتاب و مشرق : تناسب دارند
#نیما_مهرپویا
در جغرافیایی بزرگ شدهام که نه بهار داشت، نه پاییز و نه زمستان. تابستانِ سرد داشت و تابستان گرم؛